نوجوانان به دلیل ویژگیهای خاص دوران نوجوانی، گاهی رفتارهایی از خود بروز میدهند، که باعث میشود والدین تصور کنند که نوجوان شان به مشکل روانی دچار گردیده است. به عنوان مثال، انحرافهایی را در نظر بگیرید که گاهی در نوجوان دیده میشود. میدانیم که این رفتارها زودگذر اند و در مراحل رشدبه وجود میآیند. دختر نوجوان چه با کلام، و چه با شیوه لباس پوشیدن و چه با نشان دادن بخشی از موی سر، با خانواده و گاهی با اجتماع به مخالفت میپردازد. والدین بلافاصله کمحوصله میشوند و با شدت اظهار میدارند که دختر شان را نمیشناسند. برخی مسؤلان نیز تند برخورد میکنند و نوجوان را نیز به خشونت وا میدارند. این نوع مخالفتهای نوجوانان، بیانگر مرحلهی مهمی از زندگی است نه بی اعتنایی به والدین یا قوانین اجتماعی. با این مخالتها آنان خود محتاری و انتخاب ارزشهای فردی و شخصی را یاد میگیرند. هیچ یک ازین رفتارها نشانهی بیماری روانی نیست، بلکه برای تأیید و تثبیت موجودیت فرد است.[1]
در زندگی هرکس تعارضهای روزانه، رنجها، اندوهها، ناراحتی ها و ناکامی هایی وجود دارد. در نوجوانان رفتارهای زودگذر دیده میشوند که آنها در مراحل رشد از خود نشان میدهند. نوجوانان واکنشهای تند و پرخاشگرانه و عصیانجویانه نشان میدهند، ظاهراً به دیگران بیاعتنایی میکنند و از قوانین اجتماعی عدول میورزند. هیچیک ازین رفتارها نشانه بیماری ورانی نیست بلکه رفتارهایی هستند که نوجوان برای رسیدن به استقلال و هویت و تثبیت موجودیت خود از حویشتن نشان میدهد.[2]
در دوره نوجوانی، به دلیل ساختار این دوره، مشکل ناسازگاری تا حدودی با دوره کودکی متفاوت است؛ زیرا نوجوان در این دوره دایماً در حال تغییر است و خود را در شرایطی که در مرز بین دو مرحله کودکی و بزرگسالی است میبیند. چنین شناختی از خود توسط نوجوان باعث فشارهای روحی بسیار مهم و پیچیدهای که اغلب مصادف دوره بلوغ جنسی نوجوان است صورت می گیرد. در این دوره ناسازگاریها صورت دیگری پیدا میکند که به شکل سرکشی در مقابل قراردادهای اجتماعی و خانوادگی درمیآید. در این دوره نوجوانان از لحاظ روانی وضع نامتعادلی دارند که به نظر میرسد بیشتر آنها در جمع شاد و در هنگام تنهایی در عالم خود فرو میروند و مشاهده این وضعیت به نظر بینیندگان نوعی ناراحتی است. زود رنجی و پرتوقع بودن از دیگر خصایص نوجوانان است که بر رفتارهای احساسی آنان متکی است. آنها دوست دارند همه مانند پدر و مادر حرف آنان را گوش کنند ولی چون در عمل چنین رفتاری از طرف سایر مردم و همسالان آنها تا حدودی با مقاومت روبرو میشود به دفتارهای ناسازگار اقدام میکنند.[3]
کمرنگ شدن وابستگی کودک به پدر و مادر در دوره نوجوانی، وی را به سوی استقلال سوق میدهد. در این مرحله نوجوان در جستجوی یافتن دوستانی است تا بتواند نظرات خود را با وی در میان بگذارد. در این مسیر به دنبال دوستانی است که از نظر خصایص رفتاری وجه اشتراکی با آنها داشته باشد. این وجه اشتراک در بعضی مواقع منجر به تشکیلات اجتماعی، باندها و دستههایی میشود که اگر در مسیر مثبت قرار گیرند، می تواند فعالیتهای مثمر ثمر برای اجتماع باشد. ولی اگر در مسیر خلاف قرار گیرند می تواند تبدیل به بانهای خلاف اخلاق مانند تکدی، حمل مواد مخدر، کیفقاپی و... تبدیل شوند.[4]
نقش والدین در پرورش کوکان این نیست که آنها را وابسته بار آورد، بلکه وسیلهای فراهم سازند که این اتکا و وابستگی را غیر ضروری سازند. هر قمی که بچهها در راه استقلال برمیدارند ر واقع قدمی در راه تبدیل شدن به انسانی آزاد اندیش است. وقتی کودک خردسالی هستند و شروع به راه رفتن میکنند،آنها را با صدای بلند تشویق کنید، وقتی دوچرخه خود را برای اولین بار به حرکت در میآورند به آن ها نشان دهید که چقدر ازین کار احساس خوشنودی و غرور میکنید. اینها موفقیتهای مهمی برای بچهها محسوب میشود. و هنگامی که بچهها قدمهای بزرگتری دور از شما برمیدارند و بطور کامل آشیانه خود را ترک مینمایند، فریاد تحسین و تشویق شما باید بلندتر شده و ازین عزیمت استقبال کنید. پدر و مادر بودن این رفتارها را اقتضا میکند. برای کسب استقلال از بچهها حمایت کنید، به آنها نشان دهید که از دوری آنها دچار ترس و وحشت نمیشوید.[5]
نوجوانان از والدین گلهمند هستند و از آنان ایراد میگیرند. نیاز به استقلال و اثبات وجود به همراه این احساس که او را نمیفهمند، از خصوصیات مشخص دوره نوجوانی است.[6]
[1] - ر.ک. گنجی، حمزه، همان، ص11.
[2] -ر.ک. احمدوند، بهداشت روانی، ص5.
[3] - ر.ک. اکبری، ابوالقاسم، عوامل ناسازگاری در کودکان و نوجوانان، ص21.
[4] - ر.ک. اکبری، ابوالقاسم، عوامل ناسازگاری در کودکان و نوجوانان، صص 22 و 23.
[5] - ر.ک. واین دایر، ترجمه توران مالکی، چه کنیم تا فرزند خوشبختی داشته باشیم؟ ص220.
[6] - احمدوند، بهداشت روانی، ص290.